(مسعود اکبری مطالب اموزنده)
قالب وبلاگ

(مسعود اکبری مطالب اموزنده)
قرآن کریم: بخوان به نام پروردگارت كه انسان را از علق آفريد، بخوان به نام پروردگارت که كريمترين [كريمان] است 
نويسندگان
آخرين مطالب
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان (مسعود اکبری مطالب اموزنده) و آدرس m-akbari.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





چت باکس


لاک پشت پشتش‌ سنگين‌ بود و جاده‌هاي‌ دنيا طولاني.


مي‌دانست‌ كه‌ هميشه‌ جز اندكي‌ از بسيار را نخواهد رفت.


آهسته آهسته‌ مي‌خزيد، دشوار و كُند؛ و دورها هميشه‌ دور بود.


سنگ‌پشت‌ تقديرش‌ را دوست‌ نمي‌داشت‌ و آن‌ را چون‌ اجباري‌ بر دوش‌


مي‌كشيد.


پرنده‌اي‌ در آسمان‌ پر زد، سبك؛


و سنگ‌پشت‌ رو به‌ خدا كرد و گفت: اين‌ عدل‌ نيست، اين‌ عدل‌ نيست.


كاش‌ پُشتم‌ را اين‌ همه‌ سنگين‌ نمي‌كردي.






من‌ هيچ‌گاه‌ نمي‌رسم. هيچ‌گاه. و در لاك‌ سنگي‌ خود خزيد، به‌ نيت‌


نااميدي.

خدا سنگ‌پشت‌ را از روي‌ زمين‌ بلند كرد.


زمين‌ را نشانش‌ داد. كُره‌اي‌ كوچك‌ بود.


و گفت: نگاه‌ كن، ابتدا و انتها ندارد. هيچ كس‌ نمي‌رسد.


چون‌ رسيدني‌ در كار نيست. فقط‌ رفتن‌ است. حتي‌ اگر اندكي.


و هر بار كه‌مي‌روي، رسيده‌اي.


و باور كن‌ آنچه‌ بر دوش‌ توست، تنها لاكي‌ سنگي‌ نيست،


تو پاره‌اي‌ از هستي‌ را بر دوش‌ مي‌كشي؛ پاره‌اي‌ از مرا.


خدا سنگ‌پشت‌ را بر زمين‌ گذاشت.


ديگر نه‌ بارش‌ چندان‌ سنگين‌ بود و نه‌ راهها چندان‌ دور.


سنگ‌پشت‌ به‌ راه‌ افتاد و گفت: رفتن، حتي‌ اگر اندكي؛


و پاره‌اي‌ از او را با عشق‌ بر دوش‌ كشيد.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 12 تير 1391 ] [ 11:35 ] [ مسعود اکبری ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید عشق لالایی بارون تو شباست نم نم بارون پشت شیشه هاست لحظه شبنم و برگ گل یاس لحظه رهایی پرنده هاست توخود عشقی که همزاد منی توسکوت من و فریاد منی توخود عشقی که شوق موندنی غم تلخ و گنگ شعرای منی وقتی دنیا درد بی حرفی داره تویی که فریاد دردای منی توخودعشقی که همزاد منی تو سکوت من وفریاد منی دستای توخورشید ُ نشون میدن چشمای بستمو بیدارمی کنن صدای بال پرنده رو لبات توگوشام دوباره تکرارمی کنن زندگی وقتی که بیزاری باشه روز و شب هاش همه تکراری باشه شاید عشق برای بعضی عاشقا لحظه بزرگ بیداری باشه عشق لالایی بارون تو شباست نم نم بارون پشت شیشه هاست لحظه عزیـز با تو بودنه آخرین پناه موندن منه توخود عشقی که همزاد منی توسکوت من و فریاد منی
امکانات وب